فاین تذهبون

متن مرتبط با «آرامش» در سایت فاین تذهبون نوشته شده است

مایه آرامش

  • تو درکنار من آرامشی و راحت جانم تمام عمر من از دوری تو دل نگرانم بیا بیا که شدم پیر از فراق تو ای عشق نمانده است به پیکر نه تابی و نه توانم بیا که درقدم تو فدا کنم سر و جان را ز هجر روی چو ماهت، اسی, ...ادامه مطلب

  • مایه ی آرامش

  • عمریست ساکتیم به مانند لال هاساکت تر از زمان سکوت بلال ها شد رنگ اشک دیده ی ما چون انار سرخزرد است رنگ چهره چنان پرتغال ها نایاب گشته اند غزلهای آبدارآری چنان که نیست اثر از غزال ها چشم انتظار رویت خورشید بوده ایم حالا شدیم از چه همه بی خیال ها؟ از حد گذشت غیبت طولانی امامما خسته از تلفظ این میم و دال ها؟ از حال ما بپرسد اگر؟ در جواب اوگویم پر است حال بشر از ملال ها روزی اگر به یاد تو بودند مردمیپیدا نمی شود دگر آن حس و حال ها ای آن حقیقتی که تویی منجی بشراز محضر شماست بشر را سئوال ها تنها تو را شبیه خودت آفریده اندکی بوده اند در خور شانت مثال ها آقا مدال نوکریت را به ما بدهزیرا سر است آن ز تمام مدال ها آقا بیا که لقمه ی ما شبه ناک شدنایاب گشته اند تمام حلال ها شد ماهواره تا به روی پشت بام نصباز یاد رفته شمس درخشان، هلال ها جایی برای کار خدایی نمانده استترویج می کنند ز بس ابتذال ها یک عده ای زیاده طلب، عده ای فقیردیگر اثر مجوی ز با اعتدال ها هر میوه ی رسیده بیافتاد از درختمانده به روی شاخه ی نورسته کالها یک عده ای به علت فقرند جان به لبیک عده نیز در صدد جمع مال ها یک عده تا به اوج سما پر گشوده اندیک عده روی خاک ز بشکسته بال ها من احتمال می دهم آقا ببینمت ما زنده ایم زنده از این احتمال ها تنها صدای پای تو آرامش است و بسدرد است و رنج و غصه، همه قی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها