فاین تذهبون

متن مرتبط با «سلامی» در سایت فاین تذهبون نوشته شده است

سلامی و کلامی

  • شب جمعه به دور از چشم افرادگذار من به قبرستانی افتاد برای شادی ارواح اموات نمودم زمزمه چندی ز آیات به رسم معرفت گفتم سلامیولی نشنیدم آنجا من کلامی به اهل قبرها بودی خطابمنداد اما کسی هرگز جوابم چو نشنیدم من از آنها صداییز  خاک گورها آمد ندایی بگفتا با زبان بی زبانیکه می خواهی چه چیزی را بدانی بگفتم گو مرا از حال اجسادو خاک گور شرح قصه می داد کفن ها پاره و پوسیده هستندو هر چه تار و پود از هم گسستند بدن ها هم ز هم پاشیده هستندتمام استخوان ها هم شکستند اگر آزرده می شد چشمی از خارز خار کوچکی بودی در آزار همان چشم لطیف و ساده و پاکشده اینجا ولی لبریز از خاک تمام بندهای دست و پاهاجدا افتاده اند از هم در اینجا تمام گوش و بینی و زبان هاشده پوسیده مثل استخوان ها نه گوشی مانده و نه چشم و بینیاثر از صورت زیبا نبینی به جا مانده اگر چه روسیاهیندارد فخر اینجا پادشاهی شده بیرون ز تن چون جان انسانهمه با خاک یکسانند یکسان خبر از چشم و ابرو نیست اینجاخبر از زور بازو نیست اینجا اگر خاشع و یا اهل غرورندهمه مردم در اینجا خاک گورند ندارد هیچ کس با دیگری کاربدن ها طعمه ی مورند یا مار                  ****خدا در این بدن ها می دمد بازدوباره زندگی می گردد آغاز ولی این بار  هنگام حساب استزمان رؤیت لوح و کتاب است گروهی اهل تقوا و یقینندهمان ها جزو اصحاب یمینند گروهی هم خلاف و نابکارندکه آنها جزو اصحاب یسارند گروهی با علی(ع) اهل بهشتندچه خوشبختند و چه خوش سر نوشتند گروه دومی اهل جحیمندمیان آتش دوزخ مقیمند علی(ع) باشد قسیم جنت و ناردل شیعه به دام او گرفتار گنه کاریم اما شیعه هستیمبه مهر آل حیدر(ع) دل ببستیم علی(ع) اوراد تسبیح است ما رابه حق او قس, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها