فاین تذهبون

متن مرتبط با «شهادت» در سایت فاین تذهبون نوشته شده است

شعر شهادت حضرت علی علیه السلام

  • ای شجر باغ رسالت سلامپادشه ملک سعادت سلام ای شجر پر ثمر هاشمیبر همه آلام بشر مرهمی ای شجر مثمر باغ نبیّتا به ابد مبتهج و خرّمی نام شما زینت نطق و کلامبر تو و بر آل محمّد سلام ای ز غمت خون شده قلب فلکحلقه زده گرد مزارت ملک حیدری و لایق صد احترامبر تو و بر خیل ملائک سلام ای تو امیر همه ی مؤمنانمایه ی فخر همه ی شیعیان شکر خدا را که تویی میزبانعالمیان بر تو همه میهمان حصن حصینی تو پناهم بدهگوشه ی چشمی و نگاهم بده ای که کریمی تو و مهمان نوازبر همه ی مسئله ها چاره ساز ای که تویی معنی و شرح نمازخواهش ما را تو بر آورده ساز ای که تویی قبله ی اهل الیقینخانه ی دل از غم تو شد غمین ضربه هر آن کس که به فرقت زدهشعله ی غم بر دل امّت زده سوخت ز داغ تو دل مسلمینخاک عزا شد به سر مؤمنین ولوله افتاد به هفت آسمانچشمه ی خون چشم همه شیعیان حضرت جبریل شده نوحه خواندر غم تو سینه زنان قدسیان کار ملک گریه و ماتم شدهرخت عزا بر تن عالم شده شیر خدا خفته به خون وای وایروح دعا خفته به خون وای وای گر چه شدی تو به یقین رستگارشد همه عالم به مصیبت دچار گشته قیامت ز غم تو به پاسیل روان گشته روی گونه ها مسجد کوفه شده چون قتلگاهبر تن شیعه شده رخت سیاه حیدر کرار به خون غوطه ورجمله ملائک ز غمش خونجگر روز بشر گشته شبی بی سحرخون دل شیعه روان از بصر مهر علی(ع) در دل ما منجلی استتا به ابد ورد لب ما علی(ع) است بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام کاظم علیه السلام

  • به شاخه ی گل احساس من تبر می زد مرا کتک همه شب تا خود سحر می زد همیشه وقت مناجات و وقت راز و نیازبه جان خسته من بیشتر شرر می زد درون سینه گمانم که داشت کینه و بغضکه ظالمانه به پهلو و دست و سر می زد  تمام همت دشمن ستمگری می بودگمان مبر که مرا نرم و مختصر می زد اگر که نام علی(ع) می شنید از لب منز روی کینه مرا هر چه بیشتر می زد نکرده بودم اگر چه خطا و عصیانیز روی خشم و حسد بر سرم تشر می زد اسیر بند ستم بودم و مرا دشمنهزار زخم زبان نیز بر جگر می زد به زعم خویش از این ظلم بیکران بر منبه حق پرستی و قرآن و دین ضرر می زد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت حضرت امام هادی علیه السلام

  • با ٬جامعه٬ ولیّ خدا را شناختیم تفسیر وحی و شرح دعا را شناختیم در هر فراز ٬جامعه٬ دنیای حکمت استدر هر عبارت آل عبا(ع) را شناختیم ما در پی بقا همه ی عمر گشته ایمبا ٬جامعه٬ حدیث بقا را شناختیم درد و بلا ز پیکر ما رخت بست و رفتوقتی دوای درد و بلا را شناختیم زنگار شد زدوده ز دل های مؤمنینبا ٬جامعه٬ دلیل جلا را شناختیم مس وجود ما شده با ٬جامعه٬طلااکسیر عشق و رمز طلا را شناختیم باشد خدا و آل محمد(ص) پناه ماما شافعان روز جزا را شناختیم این خانواده معدن جود و سخاوتندبا این فبیله جود و سخا را شناختیم راهی به جز طریق سعادت نرفته ایمزیرا که راه و راهنما را شناختیم هر جا مکان واقعه، هر روز روز غماز ساعتی که کرب و بلا را شناختیم وقتی که رفت حضرت هادی(ع) از این جهانمعنای داغ و اشک و عزا را شناختیم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اشعار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

  • بین کوچه مقابل چشمم اتفاقی عجیب خورد رقم خورد سیلی به صورت مادرشد وجودم پر از مصیبت و غم صورت مادرم که نیلی شد خاک غم بر سرم نشست آن روز همه ی تار و پود زندگی ام از غم او ز هم گسست آن روز پدرم چون که قصه را فهمید شد سراسیمه راهی خانه پدرم گرد شمع مادر منچرخ می زد شبیه پروانه چند نامرد بی خبر ز خداسوی خانه هجوم آوردند بهر بیعت گرفتن زوریپدرم را به زور می بردند بارها گفته بود پیغمبر(ص)که مودت کنید با زهرا(س) خیر دنیا و آخرت باشددر محبت به عترت طه پشت در بود مادرم آن روزکه در خانه شعله ور گردید مادرم در حمایت از حیدر(ع)پیش عصیانگران سپرگردید با هجوم چهل نفر کافردر خانه گسسته شد آن روز پهلوی مادرم ز ضربه ی درمثل شیشه شکسته شد آن روز پهلوی مادرم که شد مجروحبار شیشه به دوش مادر بود کشته شد از فشار در محسن(ع)سخت ما را غم برادر بود مادرم زیر دست و پا افتادبازویش زیر دست و پا بشکست دست مادر ز کار چون افتادشد وبال تنش دگر آن دست تا که از جا بلند شد مادرضرب سیلی نصیب رویش شد زد عدو با غلاف شمشیرشجای ضربه به رنگ مویش شد مدتی هست مادرم زهرا(س)مانده در رختخواب بیماری خواهر دل غمین و محزونمکند از مادرم پرستاری مادرم دست بر کمر امروزخانه را می زند خودش جارو شکر یارب که حال او خوب استکرده بر درد او اثر دارو مدتی هست مادرم زهرا(س)شده دلتنگ حضرت بابا برو بر مأذنه بلالِ رسول(ص)بار دیگر اذان بگو حالا الله اکبر الله اکبرالله اکبر الله اکبر اشهد ان لا اله الا اللهاشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول اللهاشهد ان محمد رسول الله رفت از هوش مادرم، کافیستای مؤذن اذان مگو دیگر این اذان شد اذان آخر اووای بر من شدیم بی مادر پدرم وقت غسل مادر منخورد دستش به بازوی مادر پدرم هم ز هوش رفت ا, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام حسن عسکری ع

  • مولای دلشکسته ی ما شیعیان سلام ای داغدار و غم زده و خسته جان سلام تو در تمام عمر عزادار بوده ایبر درد و رنج و غصه گرفتار بوده ای این روز ها هزار برابر شکسته ایآخر به داغ حضرت بابا نشسته ای رخت عزاست بر تن تو ایها العزیز آتش گرفته گلشن تو ایها العزیز در کودکی به داغ پدر مبتلا شدیلبریز داغ و حسرت و رنج و عزا شدی در این غم عظیم خدا صبرتان دهدآقا شدی یتیم خدا صبرتان دهد آقای من تو بی کس و بی یار تر شدی لبریز غصه بودی عزادار تر شدی هم داغدار مادر پهلو شکسته ایهم در کنار مرقد بابا نشسته ای گر دست می زنی به سر از داغ عسکریدل در مدینه داری و غمگین مادری امروز با تمام توان گریه می کنیهم در نهان و هم به عیان گریه می کنی بوده لباس تو همه ی عمر رخت غمدر زیر بار غصه شده قامت تو خم هم در عزا و داغ پیمبر(ص) گریستیهم در عزای حضرت حیدر(ع) گریستی روزی ز داغ حضرت مادر گریستیتو پا به پای زینب(س) مضطر گریستی از داغ مجتبی(ع) جگرت پاره پاره شدقلبت کباب از غم و رنجی دوباره شد دست عزا به سر زده ای در غم حسین(ع)خون دلت همیشه روان بوده از دو عین با یاد خشکی لب اصغر(ع) گریستیبا یاد نیزه و سر اکبر(ع) گریستی با یاد تشنه کامی سقای تشنگانخون گریه کرده ای تو به هر وقت و هر مکان داغ رقیه(س) قلب تو را می کند کباببا غصه های عمه ی خود می کشی عذاب با یاد داغ و درد و غم آل مصطفی(ص)یک عمر بوده ای به غم و غصه مبتلا تنهاتر از همیشه ای ای صاحب عزاداغ پدر برای تو سخت است و جانگزا یابن الحسن(ع) امام زمان عرض تسلیتقدت ز بار غصه کمان عرض تسلیت عرش خدا سیاه پوش غم شماستچشمان شیعه در غمتان چشمه ی بُکاست زانوی غم گرفته بغل خیل قدسیانراهی به سوی سامره اند اهل آسمان افزوده شد به داغ تو یک غصه ی دگرتنها تو ماندی و غم , ...ادامه مطلب

  • شهادت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

  • ماتم گرفت از خاک تا عرش خدا را لبریز غم کرده قلوب انبیاء(ع) را روح الامین پوشیده بر تن رخت ماتمسر تا سر عالم به رنگ غصه و غم غم در دل زهرای اطهر لانه کرده این خانه را غم مثل یک ویرانه کرده  غم های عالم سوی حیدر(ع) شد شتابانقلبش پر از غم شد دو چشمش زار و گریان گشته کریم اهل بیت(ع) از غصه نالاناز چشم های او روان سیلاب باران زانوی غم دارد بغل شاه شهیدانشد قلب او از داغ جدّش بیت الاحزان زینب(س) اسیر غصّه ها و رنج و غم هاستدامان او از اشک غم مانند دریاست شهد شهادت شد نصیب رهبر دینبار سفر بست و جهان را کرد غمگین مولا علی(ع) مشغول کفن و دفن او شداما سقیفه گرم بحث و گفتگو شد شد نقشه ی غصب ولایت طرح آنجاشد بحث پیرامون غصب باغ زهرا(س) از این سقیفه انحراف آغاز گردیدبا دستشان درهای دوزخ باز گردید از این سقیفه بسته شد راه سعادتاز این سقیفه باز شد راه جهالت با هم عوض شد جای حق و جای باطلطوفان شد و یک باره گم شد راه ساحل جای نبی(ص) بنشسته بت بالای منبرشد غصب حقّ نایب خاص پیمبر(ص) آیات کوثر زیر پا ماندند آن روزصد فاتحه از بهر دین خواندند آن روز بر چهره زهرای اطهر نقش سیلی پهلوی او از ضربه ی در  گشت نیلی مسمار در بر سینه ی زهرا(س) اثر کردآل علی(ع) را در غم او خون جگر کرد با ریسمان بستند دستان علی(ع) راتحریف ها کردند قرآن نبی(ص) را شد واژگون اسلام از نیرنگ کفاردیگر مسلمانی شده یک امر دشوار زشتی نشسته جای تقوا و نکویی عالم شده لبریز نیرنگ و دو رویی از این سقیفه جان انسان گشت ارزانانسان فراوان کشته شد با نام قرآن از این سقیفه گشت جایز هر حرامیگم شد حلال و نیست از او هیچ نامی اسلام شد بخشی ز توضیح المسائلتا از مسلمانی نباشد هیچ حاصل هر کس به ظنّ خود کند تفسیر قرآننام و نش, ...ادامه مطلب

  • شهادت حضرت امام مجتبی علیه السلام

  • تا که جان دارم به تن هستم گدایت یا حسن(ع) ریزه خوارم بر سر خوان عطایت یا حسن(ع) تو کریم اهل بیتی، من گدای کوی توجرعه نوش چشمه ی جود و سخایت یا حسن(ع) دردمندیم و دوای تو به درد ما دواستدردها آرام گیرد با دوایت یا حسن(ع) صورت زهرا(س) که شد از ضرب سیلی نیلگونشِکوِه بُردی از عدو نزد خدایت یا حسن(ع) زهر نوشیدی و کام اهل عالم تلخ شدشعله ور شد آتش دل ها برایت یا حسن(ع) بیت الاحزان شد زمین و آسمان با رفتنتخانه ی دل های ما ماتم سرایت یا حسن(ع) خون دل ها خورده بودی و همه در تشت ریختمُرد از غم خواهرت پایین پایت یا حسن(ع) یا حسن(ع) تابوت مرگت چون نشان تیر شدسوخت از غصه غریب و آشنایت یا حسن(ع) با حسین(ع) گفتی که «لا یوم کیومک» یا حسین(ع)آمد امّا از عدو صدها بلایت یا حسن(ع) آتش داغ تو باشد شعله ور تا روز حشرتا ابد شیعه بسوزد در عزایت یا حسن(ع) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شهادت امام رضا علیه السلام

  • دوباره در دل ما رنج و غصه مهمان شد دوباره فصل جدایی و درد هجران شد دوباره کام بشر تلخ شد ز شیشه ی زهردوباره محنت و اندوه و غم فراوان شد غریب توس تو رفتی از این جهان به بهشتولی ز داغ تو چشمان شیعه گریان شد غم و مصیبت تو بس که سخت و جانفرساستبرای شیعه ز داغ تو مرگ آسان شد تو رفتی و ز غمت ابر چشم بارانی استلباس غصه و غم بر تن مسلمان شد عزای تو زده آتش به قلب عالمیانز غصه خواهر غمدیده ات پریشان شد غریب بودی و مظلوم رفتی از دنیاغم تو ساکن دل های اهل ایران شد نوای ذاکر و مداح هر دو غمگین استنوای غصه و غم، نغمه ها و الحان شد به عرش حضرت جبریل نوحه خوان شده استسر ملائکه از غصه در گریبان شد  تمام عالم هستی به غم گرفتار استغمین ز داغ تو جنّ و پری و انسان شد ز ابر دیده ی ما از غم تو خون جاری استهَزار از غم تو ساکن نیستان شد مزار تو به یقین قبله گاه دل ها شدحریم کعبه ی تو مهد دین و ایمان شد کبوتر دل ما شد اسیر غصه و غماسیر و در به در و راهی خراسان شد و بود مطلع این شعر رنج و درد و عزاو قصّه با غم و غصّه دوباره پایان شد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اربعین شهادت امام حسین علیه السلام

  • به سوی شام شدی رهسپار خواهر منشدم ز دوری تو بی قرار خواهر من به جسم بی سر من چون نبود دادرسیبه انتظار تو ماندم که از سفر برسی چو دیر شد سفرت دست از این جهان شُستمبه زیر سنگ لحد، بین بوریا خُفتم اسیر رفتی از اینجا به شام خواهر منبگو به من به کجا مانده است دختر من به روی نیزه تو را یار و همسفر بودمتمام راه برای تو خون جگر بودم بدیدمت که عدو تازیانه ات می زدبه بند ظلم و جفا بی بهانه ات می زد به سوی شام شما را پیاده می بردندبه روی خار مغیلان تو را می آزردند چگونه بشنوم آنچه گذشته است تو راکشیده ای تو هزاران هزار رنج و بلا شکسته بالی و رنگ کبود داری تونشان ز کوچه ی قوم یهود داری تو به روی نیزه سر من، شما اسیر به دامسر من و اُسرا شد نشان سنگ ز بام به نیزه راس شهیدان مقابلت دیدمسر شکسته ی با چوب محملت دیدم عدو، خیام حرم، غارت و چپاول هایتیم و بند غم و ریگ داغ، تاول ها به کودکان یتیم آن که مشت و سیلی زددوباره ضربه به پهلوی گشته نیلی زد  به همره تو علمدار لشکر آمده بود به روی نیزه علمدار، با سر آمده بود به روی نیزه نمودم تلاوت قرآنبه پای نیزه تو بودی اسیر و سرگردان ز روی نیزه بدیدم که کودکی جا ماندشبیه ریگ بیابان به زیر پاها ماند به حالتان عوض گریه، خنده سر دادندرقیه(س) را به خرابه سر پدر دادند به بزم شامِ شراب و جسارت دشمنعصای دشمن اسلام خورد بر لب من به هر کجا که یتیمی ز ناقه می افتاددوباره خورد کتک بی شمار از جلّاد به جای اشک دو چشم تو چشمه ی خون بودز غصه های جهان، غصه ی تو افزون بود گریستم ز روی نیزه من به همراهتگرفتم آتش از آن سوز غصه و آهت خوش آمدی به مزارم خدا نگهدارتاسیر بند ستم، من شدم بدهکارت تو را به فاطمه(س) و مرتضی(ع) و پیغمبر(ص)ببخش از سر لطف و کرم مرا خواهر خو, ...ادامه مطلب

  • شعر شهادت امام سجاد علیه السلام

  • زینت سجاده ها بار سفر بست از جهان رفت از این عالم فانی به سوی آسمان در دل هر شیعه دارد خانه تا روز ابدخانه ی دل های ما او را سرای جاودان در تمام عمر خود غیر از بلا چیزی ندیدچشمهایش چشمه ی خون، کار او آه و فغان او به دست دشمنان نور نوشیده است زهردر کنار مادرش زهراست حالا در جنان در تمام عمر خود می سوخت از داغ حسین(ع)رفت و آتش زد ز داغ خود قلوب شیعیان در مسیر شام در بند اسارت بوده استخاطراتی تلخ آورده است با خود ارمغان قلب او آزرده بود از خاطرات شهر شامخون دل از چشمه ی چشم مسلمانان روان او که پیغام آور پیغام سرخ کربلاستبا غم خود کرده غمگین قلب هر پیر و جوان ریخته همراه عمّه اشک غم در بزم شامگشت آزرده حسین(ع) وقتی ز چوب خیزران کاروان با روضه های او چهل منزل گریستدر مسیر شام بوده روضه خوان کاروان رفت تا شیعه بسوزد در غم او روز و شبتا سر شیعه بماند تا ابد بی سایبان بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر شهادت حضرت علی اصغر ع

  • تا که در کوفه حسین ابن علی(ع) مهمان شد  قیمت آب به یک باره گران چون جان شد طلبید آب برای لب عطشان علی(ع)حنجر اصغرش امّا هدف پیکان شد گلوی نازک اصغر(ع) هدف تیر که شدوای من حنجر او پاره و خون ریزان شد خونش از حنجره و جان ز تنش شد بیرونز روی دست پدر هم، سرش آویزان شد چون حسین(ع) خون علی(ع) را به هوا می پاشیدآسمان دست عزا زد به سر و ویران شد بر زمین ریخت چو خون علی(ع) شش ماههجاری از دیده ز غم، خون دل یاران شد ماند نعش علی اصغر(ع) به روی دست حسین(ع)به چه رو خیمه رَوَد، وای که سرگردان شد  ز غمش گشت عزاخانه همه عرش خداچشم عالم ز غم و غصه ی او نالان شد آفرینش همه پوشید به تن رخت سیاههمه جا محفل اندوه و غم و احزان شد رخت بست از همه ی عالم هستی عشرت جامه ی غصّه لباس تن هر انسان شد نه فقط از غم او اشک بشر شد جاریهفت گردون ز غمش تا به ابد گریان شد انبیاء(ع) سینه زنان، نوح نبی(ع) نوحه سراپُر ز اندوه و عزا در غم او رضوان شد از غمش شعله کشان قلب همه اهل سماء‌پایه ی عرش خدا نیز ز غم لرزان شد دل هر شیعه به یاد غم اصغر(ع) خون شدنه فقط شیعه که خونین دل هر انسان شد  سر اصغر(ع) که روی نیزه روان شد سوی شامدر پی اش کار رقیه(س) تعب و افغان شد بر سر نیزه ز غصه سر خونین حسین(ع)با غم و درد عجین، ورد لبش قرآن شد قصه وقتی که به «سر» شد به لب آمد جان هاغصه آغاز شد و قصه ی ما پایان شد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نوحه شهادت حضرت علی اصغر ع

  • مرو تو شتابان ز پیش پدر (عزیز دلم)۲ ز داغ تو خون می چکد ز جگر (عزیز دلم)۲ اگر بروی مادر از غم تو دل غمین بشودز داغ تو عمه ی تو ماتم نشین بشودرقیه(س) در حسرت دیدارت حزین بشودز داغت شوم من خمیده کمر (عزیز دلم)۲ چگونه برم من سوی خیمه نعش اصغر(ع) راچگونه دهم دست مادرش این گونه پیکر راچگونه دهم شرح واقعه و روز محشر رامرو اینقدر زود سوی سفر (عزیز دلم)۲ بریزم به سر در عزای تو خاک ای عزیز دلمفدای تو و حنجر شده چاک ای عزیز دلمز داغ تو غصه دار افلاک ای عزیز دلمبه خیمه چگونه رسانم خبر (عزیز دلم)۲ بمان پیش من ای عزیز دلم اندکی دیگرکه من هم شوم همسفر با تو ای گل پر پراگر بروی می شوم تنها بین این لشکربمان تو کنارم در این سنگر (عزیزم دلم)۲ گل سرخی که ز تیر سه شعبه شده پر پربیا تا ببویم تو را ای گل این دم آخرز داغ تو، خون جگر گشته زینب(س) مضطرکشد از دل آه ویران گر (عزیز دلم)۲ گل بابا تو ز سنگ ستم گشته ای پر پراگر بروی می زند غم تو بر دلم اخگربرم شکوه در مصیبت تو نزد پیغمبر(ص) بنوش آب از چشمه ی کوثر (عزیز دلم)۲ اگر بروی بعد تو‌ دیگر می شوم تنهابمانم تنها میان این لشکر اعدارَود بر بالای نیزه سرت کودک باباعزادار تو شود مادر (عزیز دلم)۲ طلب کردم من برای تو از دشمن دین آبولی با تیر سه شعبه شدی ناگهان سیراباز آن تیری که به سوی گلوی تو شد پرتابز خون دل گشته چشمم تر (عزیز دلم) ۲ بمان در پیشم مرو ز بَرَم زندگانی منتو می روی و می رسد وقت جان فشانی منمرو از پیشم تو ای یار آسمانی من شدم من بی یار و بی یاور (عزیز دلم)۲ شدی سیراب ای عزیز دلم چشم من روشننپوشیدم لا اقل به تنت کهنه پیراهنسرت بر بالای نیزه شود همسفر با منبخواب ای زیبا گل پر پر (عزیز دلم)۲ تو‌ در کودکی یک مجاهد و سرباز ممتازیبرای رق, ...ادامه مطلب

  • مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

  • من و غم و من و غصّه من و دو چشم ترم من و خرابه ی شام و من و سر پدرم من و شب و من و عمّه، من و اسارت و بندمن و دو گونه ی نیلی و زحمت سفرم من و پر آبله پا و دو گوش پاره شدهخمیده نیز ز رنج و بلا شده کمرم من و خدا و من و آسمان، من و خاکبه جلوه بر سر نی شمس و انجم و قمرم من و کبودی پهلو و تاول کف پامن و خجالت از عمّه ام که شد سپرم سه ساله ای که زمین گیر و پیر گشت منمچرا که داغ عزیزان نشسته بر جگرم کشید موی مرا زجر و زجر داد مراچنان که موی سیاهی نمانده روی سرم نشان سنگ شد از پشت بام ها سرِ ماز ضرب سنگ شکسته تمام بال و پرم ز بعد واقعه ی کربلا و ظهر عطششده سیاه همه روزگار در نظرم به وسعت همه عالم عزاست در دل منروان دو چشمه ی خون نیز جاری از بصرم شکسته بال روم از خرابه سوی بهشتبه روی دست بتول(س)، اصغر(ع) است منتظرم رَوم که زحمت عمّه شود کمی کمترخدا محافظتان ای تمام اهل حرم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر شهادت حضرت جواد علیه السلام

  • در عزایت رنگ غم دارد همه هفت آسمان دست غم دارند بر سر در عزایت قدسیان ناله ی واویلتا پیچیده در عرش خداچون شده روح الامین از این مصیبت روضه خوان تشنه لب بودی ولی آبی ندادت هیچ کسوای بر ما، با لب تشنه تو رفتی از جهان مردم دنیا که ریزه خوار خوانت بوده اندداده اند از کف ز داغ تو همه تاب و توان قلب هر آزاده ای می سوزد از داغ غمتشعله ور گشته ولی از غصه قلب شیعیان خون دل جاری است از چشم تمام انبیاءاولیا سر داده اند از غم نوای الامان فاطمه(س) آن بانوی پهلو شکسته در غمتمی کشد از سوز دل با رنج و غم آه و فغان قلب آل الله(ع) لبریز است از رنج و عزاشهر اندوه و غم و درد است از داغت جِنان می گذشت از کوی تو راه سعادت یا جواد(ع)رفتی و گم شد طریق نیکبختی را نشان ای تو معنای اذان و شارح آیات وحیبعد تو در ماذنه آهنگ غم دارد اذان زد منادی وقت قد قامت رسید اما دریغدر غمت هنگام قد قامت شده قدها کمان هر زمان، هرجا گذر کردم ندیدم غیر غمتا قیامت داغدار توست هر پیر و جوان تو به نص آیه ی قرآن همیشه زنده ایبر سر ما شیعیان هستی همیشه سایبان تو جوادی و تو هستی معدن جود و سخاما گدای خانه ی تو ای امام مهربان دشمنت پنداشت کشت و زیر خاکت دفن کردتا قیامت هستی اما مستدام و جاودان بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر شهادت امام محمد باقر علیه السلام

  • من یادگار خاطرات کربلایم من با غم و درد و مصیبت آشنایم در کودکی رنج اسیری دیده ام منیک عمر با آن غصه ها رنجیده ام من از کربلا سوغات غم آورده ام منبر دوش خود رنج و ستم آورده ام من از کربلا من خاطراتی تلخ دارماز کودکی تاریک بوده روزگارم سوز عطش را بارها احساس کردممثل علی اصغر(ع) پر از اندوه و دردم چیزی حریف قدرت گرما نمی شدسوز عطش را چاره ای پیدا نمی شد من خیمه ها را شعله ور دیدم در آنجادیدم کتک می خورد زینب(س) مثل زهرا(س) هفتاد دو گل پیش چشمم گشت پرپرگل های پر پر گشته ی در خون شناور در قتلگه چون جد خود را کشته دیدمیک باره من از زندگانی دل بریدم وقتی که شد هنگام تشییع جنازهدیدم که دشمن زد به اسبان نعل تازه دیدم که زینب(س) از غم مرگ حسینشمی ریخت جای اشک، خون از هر دو عینش من خاطراتی از غلّ و زنجیر دارمفصل خزان بوده است یاران نو بهارم از ناقه افتادم به روی خاک صحرامن هم کتک ها خورده ام مانند زهرا(س) بند ستم، شنهای داغ و هُرم سوزانپای برهنه، خسته جان، خار بیابان بر روی خاک افتاده هفتاد و دو پیکرسرهایشان بالای نی خورشید انور سرهای سرداران به روی نیزه ها بوداجسادشان بر خاک گرم کربلا بود ما را به بزم میگساران بُرد دشمنشد کار ما یک بار دیگر آه و شیون هستیم چون ما وارث مُلک فدک هادر بند غم خوردیم از دشمن کتک ها بر آل پیغمبر(ص) بسی جور و جفا شدویرانه ای در شام غم ماتم سرا شد دیدم رقیه(س) موی بابا شانه می زددل های ما را آتش آن دُردانه می زد من حامل این خاطرات تلخ هستمدر عمر خود از رنج و غم هرگز نرستم من تشنه ی یک جرعه از آب فراتمجان داده ام من پا به پای خاطراتم بازیچه ی من مرگ بوده در اسیریدیدم به چشمم مرگ خود را در صغیری امروز اگر چه کشته با دست هشامممن کشته ی رنج و مصیبت های شامم Adblo, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها