فاین تذهبون

متن مرتبط با «رضا» در سایت فاین تذهبون نوشته شده است

شهادت امام رضا علیه السلام

  • دوباره در دل ما رنج و غصه مهمان شد دوباره فصل جدایی و درد هجران شد دوباره کام بشر تلخ شد ز شیشه ی زهردوباره محنت و اندوه و غم فراوان شد غریب توس تو رفتی از این جهان به بهشتولی ز داغ تو چشمان شیعه گریان شد غم و مصیبت تو بس که سخت و جانفرساستبرای شیعه ز داغ تو مرگ آسان شد تو رفتی و ز غمت ابر چشم بارانی استلباس غصه و غم بر تن مسلمان شد عزای تو زده آتش به قلب عالمیانز غصه خواهر غمدیده ات پریشان شد غریب بودی و مظلوم رفتی از دنیاغم تو ساکن دل های اهل ایران شد نوای ذاکر و مداح هر دو غمگین استنوای غصه و غم، نغمه ها و الحان شد به عرش حضرت جبریل نوحه خوان شده استسر ملائکه از غصه در گریبان شد  تمام عالم هستی به غم گرفتار استغمین ز داغ تو جنّ و پری و انسان شد ز ابر دیده ی ما از غم تو خون جاری استهَزار از غم تو ساکن نیستان شد مزار تو به یقین قبله گاه دل ها شدحریم کعبه ی تو مهد دین و ایمان شد کبوتر دل ما شد اسیر غصه و غماسیر و در به در و راهی خراسان شد و بود مطلع این شعر رنج و درد و عزاو قصّه با غم و غصّه دوباره پایان شد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر میلاد امام رضا علیه السلام

  • چشم بگشود و جهان از قدمش گلشن شد به گل روی رضا(ع) دیده ی ما روشن شد آمد و خاک رهش سرمه ی چشم ما شدآمد و تا به ابد بر سر ما مولا شد خاک کویش به همه درد بشر درمان شدبه تن مرده ی انسان نَفَس او جان شد آمد و روضه ی رضوان بشر شد کویشماه و خورشید و مَلَک محو رخِ نیکویش او چراغ ره خوشبختی انسان ها شددین اسلام به سعی و عملش احیا شد پرچم سبز رضا(ع) امنیت ملک خداستهر کجا اوست رضا حضرت حق نیز رضاست سایه سار سر اهل دو سرا باشد اوحجت الله و غریب الغربا باشد او زائرش هر که شود قدر و بها می گیردزائر کوی رضا(ع) بوی خدا می گیرد زائرانش همه از رأفت او مسرورندهمه از لطف خداوند به خود، مشکورند در حریمش دل هر شیعه صفا می گیرددل زنگاری ما برق و جلا می گیرد زائر او به یقین زائر بیت الله استشهریار است اگر سائل این درگاه است حشمت حیدر(ع) و زهرا(س) و پیمبر(ص) داردآنچه خوبان همه دارند، مکرر دارد دردمندان بشتابید که دارو آمدمظهر لطف خدا، ضامن آهو آمد آسمان جلوه ای از سفره ی احسان رضا(ع)همه ی عالمیان ریزه خور خوان رضا(ع) قدسیان گِرد حریمش همه در پروازندخاکیان نیز به تاج سر خود می نازند شده در مقدم او عرش خدا گل بارانسجده ی شکر خدا پیشه ی شب بیداران نار از مِهر رضا(ع) جلوه ای از نور شودشرّ شیطان ز سر زائر او دور شود در لطف و کرم او به روی ما باز استبین خوبان جهان منتخب و ممتاز است مرغ دل مثل کبوتر روی بامش بنشستروی بامش نه، به زنجیره ی دامش بنشست زائر کوی رضا(ع) حضرت اسرافیل استپرده دار حرمش حضرت جبرائیل است آمد او واسطه ی فیض الهی باشدناجی مردم دنیا ز تباهی باشد آمد او تا بشود قبله ی اصحاب یقینبشود ترجمه ی ساده ی قرآن مبین دل شود کعبه اگر دل به رضا(ع) بسپاریمشکر یارب که در این خانه رضا(ع) را داریم شیعه ن, ...ادامه مطلب

  • شعر شهادت امام رضا ع

  • ای امام مهربانی ها، رضا(ع) غصه  دارت آسمانی ها، رضا(ع) در عزایت دیده بارانی شدهدل به یاد تو خراسانی شده اشک غم جاری ز چشم مادرتداغ هجرانت به دوش خواهرت ای شده مسموم از زهر ستمخواهرت معصومه(س) می میرد ز غم ای شفیع شیعه هنگام معادکاش بر بالین تو بودی جواد(ع) ای که از زهر جفا جان داده ایروی خاک حجره ات افتاده ای سوخته از زهر کین بال و پرتنیست غمخواری به بالای سرت مانده ای خیره به در مولا چرا؟نیست بر دردت مگر آقا دوا؟ رفته بالا گر چه آقاجان تبتنیست بالای سر تو زینبت در غریبی تا که بی یاور شدیتشنه لب بی یار و آب آور شدی چاره ای بر درد و اندوهت نبودبر سرت اما نخورد از کین عمود گر به بالای سرت مادر نبود!پهلویش از ضرب در بشکسته بود کاش بودی یاور و یاری تو راوقت جان دادن مددکاری تو را در خراسان کوچه و بازار نیستبهرت اما زینب(س) غمخوار نیست دوری از یاران و از خاک وطنبر تنت مانده است اما پیرهن گر کنارت نیست آقا خواهرتنیست عریان در بیابان پیکرت تو غریب و یاورانت از تو دور راس خونینت نرفته در تنور آب سقا خانه ات آب مرادتشنه لب ماندی کسی آبت نداد کرسی و عرش خدا منبر شدهروضه خوان جبریل و پیغمبر(ص) شده حضرت زهراست گریان از غمتعرشیان زار و پریشان از غمت وحی حق بی تو ندارد کوثریدل غمین شیعه ی اثنی عشری داغ تو داغی است سخت و جاوداندر غمت نوح نبی شد نوحه خوان تا ابد نالند از غم قدسیاندست غم دارند بر سر مؤمنان تا خدای تو خدایی می کندشیعه هم نوحه سرایی می کند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رضای رضا

  • قبله ی دلهای ما صحن و سرای رضاستورد لب شیعیان مدح و ثنای رضاست خون دل شیعه از چشمه ی چشمش رواندست عزا بر سر از داغ عزای رضاست بی گل روی رضا(ع)گلشن دین بی صفاستزینت گلزار دین عشق و صفای رضاست هر طپش قل, ...ادامه مطلب

  • دلنوشته ای به امام رضا علیه السلام

  • در تمام عمر مهمان نگاهت بوده ام غرق رحمت زیر باران نگاهت بوده ام تو نگاهم کردی و من محو دیدارت شدم زائر کوی خراسان نگاهت بوده ام خوان احسان و کرم گستردی و هر صبح و شام ریزه خوار سفره ی خوان نگاهت بود, ...ادامه مطلب

  • رضای حسین ع

  • به پای سر روم امشب به کربلای حسین(ع)که بوسه ای بنشانم به خاک پای حسین(ع) اگر که لب بگشایم سخن نخواهم گفتمگر به مدح حسین(ع) و مگر برای حسین(ع) محرم است و دل از داغ او پر از خون است بریزم اشک غم این بار در عزای حسین(ع) همیشه شکر گزارم خدای سب, ...ادامه مطلب

  • یا امام رضا(ع)

  • دل شکسته ی من راهی خراسان شدکنار پنجره فولاد عشق، مهمان شد به یاد غربت سلطان عشق افتادمدرون سینه از این غصه سخت طوفان شد رضا(ع) رضا(ع) به لبم بود و دست غم بر سر دو چشم  من ز غم او همیشه گریان شد ز غصه جان تمام جهانیان می سوختسرور از دل خلق جهان گریزان شد قسم به عشق، رضا(ع) ترجمان قران استشهید گشت رضا(ع) و جفا به قران شد رضا(ع) که بار سفز بست، دیده ها خون شدچه گویمت که ز غم، پاره هر گریبان شد گرفته زانوی غم در بغل مسلمانانتمام خلق اگر چه ز غم پریشان شد درست تا که رضا(ع) رفت از این جهان به جنانقیامتی شد و دنیا به خط پایان شد ولی امر خدا را به خاک بسپردندو خاک غم به سر جن و هر چه انسان شد ز داغ او دو جهان رخت غصه پوشیدهو بزم غصه به پا در سرای یزدان شد ,یا امام رضا(ع),یا امام رضا ع,یا امام رضا عکس ...ادامه مطلب

  • رباعیات عاشورایی

  • وقتی به روی سینه ی مولا عدو نشستنا گاه جان زینب کبری(س) زهم گسست آنسان که سر ز پیکر مولا جدا نمودگویا ستون بین زمین و سما شکست***تا کاروان به کرببلا پا گذاشتندداغی عظیم در دل ما جا گذاشتند یک چشم جوی خون شد و یک چشم رود اشکپا چونکه روی سینه ی مولا گذاشتند***در کربلا اسیر به دام بلا شدندبا درد و رنج راهی شام بلا شدند می خواستند مست باده ی قالوا بلی شوندمست خدا ز باده ی جام بلا شدند***آنان که همه عمر گرفتار حسینندواز سوز جگر جمله عزادار حسینند گر خلق جهان طالب جنات نعیمندآنها همگی طالب دیدار حسینند https://telegram.me/ashkeshafagh ,رباعیات عاشورایی,رباعيات عاشورايي,رباعی عاشورایی,رباعی عاشورایی رضا اسماعیلی ...ادامه مطلب

  • قد کمان

  • از کمان حرمله، سرو چمان شد قد کمان قامت، قد قامتی وقت اذان شد قد کمان روی شانه داشت مردی کودکی لب تشنه را دیدمش آن مرد را در آن میان شد قد کمان بر گلوی کودکی تیری اصابت کرده بودپای گهواره یکی شیرین زبان شد قد کمان این خبر آمد به گوش اهل عالم ناگهان داغ سنگین بود از این غم جهان شد قد کمان سر به زانوی عزا افلاکیان بگذاشتنددیده ها خون گریه کرد و آسمان شد قد کمان از کمان چون شد رها تیر و گلو را پاره کردبا هزاران شرم حتی آن کمان شد قد کمان   فصل فصل غصه شد، رنگ بهاران تیره شدسال ها شد رنگ پائیز و خزان شد قد کمان بعد ها وقتی به لب می خورد چوب خیزرانب,قد کمان,جوان ننه قد کمان ننه,علیرضا کمانقد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها