فاین تذهبون

متن مرتبط با «علیرضا کمانقد» در سایت فاین تذهبون نوشته شده است

قد کمان

  • از کمان حرمله، سرو چمان شد قد کمان قامت، قد قامتی وقت اذان شد قد کمان روی شانه داشت مردی کودکی لب تشنه را دیدمش آن مرد را در آن میان شد قد کمان بر گلوی کودکی تیری اصابت کرده بودپای گهواره یکی شیرین زبان شد قد کمان این خبر آمد به گوش اهل عالم ناگهان داغ سنگین بود از این غم جهان شد قد کمان سر به زانوی عزا افلاکیان بگذاشتنددیده ها خون گریه کرد و آسمان شد قد کمان از کمان چون شد رها تیر و گلو را پاره کردبا هزاران شرم حتی آن کمان شد قد کمان   فصل فصل غصه شد، رنگ بهاران تیره شدسال ها شد رنگ پائیز و خزان شد قد کمان بعد ها وقتی به لب می خورد چوب خیزرانب,قد کمان,جوان ننه قد کمان ننه,علیرضا کمانقد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها